معانی اسامی اماکن و روستاهای شهرستان مراغه
آشان (مکان خوب و زیبا یا محل آب). آغاجری (به ترکی سربازان سرور تیره ای از هونها/خزرها بوده اند). آغبلاغ سفلی (سفید چشمه پایینی). آغبلاغ علمدار (سفید چشمه علمدار). آغبلاغ علیا (سفید چشمه بالایی). آغبلاغ فتوحی (سفید چشمه منسوب به فتوحی). آغجه دیزج (دژ سفید). آغجه کهل (غار سفید). آغکند ثمرق (ده سفید مربوط به دارندهً ثمر و بهره). آلما چوان (روستای چاه دار دارای سیب)، آلمالو (سیب دار). آهق (سُر خورده، یا مربوط به آهو). احمدآباد (به نام احمد نامی نامیده شده است). اسفستانج (محل اسپست= یونجه زار). اصفهانجیق (محل نگهداری اسبان). اکیس اكبر آباد (محل آبخیز یا زوج روستای اکبر آباد). اللو (آتش یا خانوار علی). امیر (روستای فرمانروا). اوخچی (تیرانداز). اورتاقشلاق سفلی (محل قشلاقی پایینی). اورتاقشلاق علیا (محل قشلاقی بالایی). اوزبك ( اوز +بك =خود مختار و بی مالک). اوزن اوبه (محل عشیره ای که دارای چادرهای گسترده و فراوان است). ایستگاه خواجه نصیر (جدید است). ایستگاه خراجو (جدید است). ایستگاه كشاورزی (جدید است). ایستگاه گل تپه (جدید، به معنی لفظی ایستگاه قطار واقع در نزدیکی روستای کُل تپه). باباقاضی (کندهً دست پدر یا قاضی پدر). باباكلك (تپه مصنوعی پدر). باداملو (دارای درخت بادام). باغ پری (باغ کناری). بالی قیه (روستای دارای صخره کندوی عسل). بلبل (قناری). بلوك آباد (اسم به تركی بیلگه آوا است.بیلگه در لغت اصیل تركی به معنی انسان حكیم و دانا و آگاه و مطلع است و آوا همان پسوندی است كه در ادامه اسامی خیلی از اماكن وجود دارد = آباد. بیلگاوا، پرگاو). بهنق (محل بنای خوب یا نیزار خوب) . بیانلوجه (محل بیان=نوعی علف هرز گندمزار). پالچیقلو (دارای کان گل). تازه کند چلا ن (روستای تازه ساخت/ یا واقع در همواری واقع در کنار سدی که با چوب و علف و گل و سنگ ساخته شود). تازه کند سفلی (روستای واقع در دشت گود یا روستای تازه ساخت واقع در پایین دست). تازه کند علی آباد (روستای تازه ساخت فردی به نام علی). تازه کند علیا (روستای نو یا دشت گود واقع در سمت بالا دست). تازه کند قره ناز (روستای تازه ساخت یا واقع در جای هموار گود کنار قره ناز). تازه کند گل چوان (روستای تازه ساخت یا واقع در جای هموار گود کنار حوالی چوان). تازه كند عیدلو (ده تازهً ساخت دارای سنجد). تازه كند نصیرپور (روستای جدیدالتأسیس نصیرپور). تازه کند قشلاق (روستای تازه ساخت یا واقع در گودی سمت روستای قشلاق). جمال آباد (آبادی با جمال یا شخص جمال). جوكی تیمور (جایگاه تبار تیمور). جوكی سفلی (جایگاه ایل پایینی). جوكی محمد رضا (جایگاه گروه محمد رضا). جهانگیر (جین جیر، محل شکافته). جیران سفلی (محل واقع در دامنه واقع در پایین). جیران علیا (محل واقع در دامنه، در بالا دست). چاللوبادیانلو (جایگاه دامداران کوچ نشین). چاللوچلیبالو (جایگاه زارعین). چایباغی (جایگاه باغ خنک و شایسته). چبنلو (محل دارای چمن). چكان (جایگاه داوری و چینش یا محل سد چوب و سنگ و علف، در دوره ساسانیان شیچی کان یعنی محل داوری یا جایگاه سد و ترشح آب خوانده میشده و در محل مسجد کنونی آن اوستای عهد ساسانی نگهداری میشده است). چلان سفلی (واقع در محل سد چوب و سنگ پایین دست). چلان علیا (واقع در محل سد چوب و سنگ در بالا دست). چناغبلاغ سفلی (دارای چشمه لاک سنگی پایینی). چناغبلاغ علیا (دارای چشمه لاک سنگی بالایی). چوان سفلی (روستای چاه دار پایینی) . چوان علیا (روستای چاه دار بالایی). چوانباغ (روستای چاه دار منطقه باغها). چهار طاق (خانه باغ یا دارای چهار گنبد). حاجی باقر كندی (اسم خاص). حاجی كندی (روستای حاجی). حاجی کرد (اسم خاص). حمزه آباد (اسم خاص). خانقاه (محل چشمه). خرمازرد (دارای سفره آیینی=میزد خوب در آیین زرتشتی). خطب (محل آب). خطب سفلی (محل آب پایینی). خطب علیا (محل آب بالایی). خلیفه کندی (خلیف کندی، به کُردی یعنی روستای کندوی عسل). داش آتان (محل ثروتمند به زبانهای قدیم ایرانی). داش بلاغ بازار (بازار چشمه سنگی). دراج سفلی (محل دارای درازی یا استواری در پایین دست). دراج علیا (محل دارای درازی یا استواری در بالا دست). دوه بوینی (به کُردی-پهلوی به معنی واقع در دامنه یا جایی كه مثل كردن شتر است). دیورزم (دوزیم، به کُردی-پهلوی یعنی جایگاه واقع در دامنه و همچنین دیو+رزم = محل جنگ دیو). زنق (محل دارای ترشح آب و آبزار). ساروجه (محل تراوش آب، یا محل زرین). ساری قشلاق سفلی (زمستانگاه زرین پایینی).ساری قشلاق علیا (زمستانگاه زرین بالایی). ساری قیه (صخره زرین). سرج (واقع در سر بالایی). سركار آباد (نامی جدید؟ یا به معنی سر گریوه). سرگزه (کردی سر گیزه، به معنی محل واقع در پیچ رودخانه است). سعیدآباد (سودوه، محل پرسود (بنام شخص . ودر قدیم (گودوخ قیران ) جای گشتن بچه الاغ). سنوکش. سید كندی (روستای درخت بید یا روستای سید). شاهوردی كندی (به روستای بخشیده شاه). شخته لو (دارای برودت). شلیلوند (شُّلوند، به کُردی به معنی محل آب تیره). شیخ لر سفلی (جایگاه چشمه یا شیوخ پایینی). شیخ لرعلیا (جایگاه چشمه یا جایگاه شیوخ بالایی). شیخجان (محل چشمه، یا شیخ). شیرین كندی (روستای شیر درنده یا روستای شیرین). صومعه ( در لغت نامه دهخدا چنین آمده .صومعه . [ ص َ م َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 17 هزار و پانصد گزی شمال خاوری مراغه و 19 هزار و پانصد گزی شمال شوسه ٔ مراغه به میانه . این ده در دره واقع و هوای آن معتدل و سالم است . 325 تن سکنه دارد. آب آن از صوفی چای است . محصول آنجا غلات ، چغندر، توتون ، کشمش ، بادام ، کرچک و نخود. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).وهمچنینsoma. سوما=بینایی، باصره، بینایی چشم، نور، روشنایی، افق، سو سو زدن روشنایی، گیاهی مقدس بود که آریایی ها به آن اعتقاد داشتند . سو-مه، محل پر سود). صومعه سفلی (در لغت نامه دهخدا چنین آمده .صومعه . [ ص َ م َع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 34 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 2500 گزی شمال راه ارابه رو مراغه به قره آغاج . این ده کوهستانی و هوای آن معتدل و سالم است . 1461 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سارها. محصول آنجا غلات ، چغندر و نخود. شغل اهالی زراعت و کاسبی و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. در دو محل بفاصله ٔ 500گز بنام صومعه ٔ بالا و پائین مشهور است ، صومعه بالا 1035 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4). وهمچنینsoma. سوما=بینایی، باصره، بینایی چشم، نور، روشنایی، افق، سو سو زدن روشنایی، گیاهی مقدس بود که آریایی ها به آن اعتقاد داشتند سو-مه پایین). صومعه علیا (در لغت نامه دهخدا چنین آمده .صومعه . [ ص َ م َع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 34 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 2500 گزی شمال راه ارابه رو مراغه به قره آغاج . این ده کوهستانی و هوای آن معتدل و سالم است . 1461 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سارها. محصول آنجا غلات ، چغندر و نخود. شغل اهالی زراعت و کاسبی و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. در دو محل بفاصله ٔ 500گز بنام صومعه ٔ بالا و پائین مشهور است ، صومعه بالا 1035 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4). وهمچنینsoma. سوما=بینایی، باصره، بینایی چشم، نور، روشنایی، افق، سو سو زدن روشنایی، گیاهی مقدس بود که آریایی ها به آن اعتقاد داشتند سو-مه بالا). طالبخان (محل تالاب). عشرت آباد (درعهد پهلوی به جای دلیک لو بلاغ قدیم= چشمه واقع در شکاف و گودی انتخاب کرده اند). علمدار (محل سپاه و پرچمدار). علوکندی (محل آتش یا علی). علویان (محل علوی ها یا آتش پرستان). علی آباد (آبادی علی یا آلو=آتش). عیدلو (دارای درخت سنجد). فتح اله بلاغی (چشمه فتح الله). قراتلو (سیاه اسبی). قراجه قیه (صخره سیاه). قرطاول (سیه چادر). قره برقع (دارای برکهً و چشمه سیاه). قره كندخطب (روستای دارای چشمه بزرگ). قره ناز سفلی (محل نیزار انبوه یا به شکل کرن آس به کُردی به معنی محل دارای آسیاب). قره ناز علیا (محل نیزار یا آسیاب بالایی). قره کند موسوی (روستای سترگ و سنگی مربوط به موسوی از خوانین معروف مراغه). گویجه قلعه علیا (گنج قلعه بالایی و در زبان تركی به آبی هم گوی گفته میشود به همین خاطر احتمالا قلعه ای كه زمینش آبی میباشد). قشلاق (محل زمستانگاهی). قشلاق امیر (محل زمستانگاهی فرمانروا). قطان (محل خرد و کوچک). قلعه خالصه (دژ خالصه). قم تپه (دارای تپه شنی و ماسه ای). قواقلو (دارای درخت تبریزی). قوزلوجه (دارای دیده بانی یا جایگاه قوچها). قوش قیه سی (صخره پرندگان). قویون قشلاق (قشلاق گوسفندان). قوم شه بلاغ (در اصل قوشا بلاغ یعنی محل زوج چشمه یا با توجه به صورت ظاهر کنونی آن یعنی محل چشمه شنی). قیزچه (دارای پنهانگاه). قیه بلاغی (دارای چشمه سیاه). کامل آباد (کیم نوا، دارای چشمه کم آب). کرج آباد (آبادی واقع در دامنه یا دارای کاریز). کرده ده (محل چوپانان). کهجوق (کرجیق= جایگاه کشاورزان و دامداران). کهق (روستای کوچک). كار خانه آجرپزی (نامی جدید). كرمجوان (محل دارای سوختنی از توده سفت خشک چارپایان، یا جایگاه کم چوب=کیمی چووان). كوسه صفر (به معنی چراگاه علف سه برگی= به کُردی کوزی سه پر یا نام فردی). گرگرتان (به تلفظ گُرگُرآتان؛ دارای چشمه از زمین جوشنده است). گشایش (محل واقع در گشودگی و شکاف کوه). گُل (برکه آب). گل چوان (محل چاه دار پرگل). گل كند (روستای خاکستری رنگ). گل لر (محل تالابها). گل تپه (محل تپهً سوخته و خاکسترشده. محل تپه سوخته کهن و باستانی). گویجه قلعه (روستای دژ دارای گنج و در زبان تركی به آبی هم گوی گفته میشود به همین خاطر احتمالا قلعه ای كه زمینش آبی میباشد). گلستان سفلی (اسم خاص نو). کُهلان (لانه کوهی؛ محل واقع در ته دره گود). گلستان علیا (اسم خاص نو). گونه باخان (آفتابگیر). قشلاق (زمستانگاه). گویجه سفلی (روستای دژ دارای گنج پایینی و در زبان تركی به آبی هم گوی گفته میشود به همین خاطر احتمالا قلعه ای كه زمینش آبی میباشد). گویدرق سفلی (درهً سرسبز پایینی). گویدرق علیا (درهً سرسبز بالایی). لاله زار (محل رستن لاله ها). محسن آباد (اسم خاص). موردق (محل مردابی). مرغداری حسینی (نام خاص جدید). مرغداری مالكی (نام خاص جدید). مغانجیق (محل روحانیون مغ یا محل واقع در گودی دره و رودخانه؛ در کودکی شنیده بودم در اراضی نزدیک این روستا قصری باستانی در اعماق غار چاه مانندی وجود دارد؛ حال می بینم اسمش چهل غار کهجوق نام دارد). ملاقاسم (اسم خاصی قدیمی است). ممشیر (در اصطلاح پارسی محل میوه و می خوب یا محل موم یا مأخوذ مواشی عربی به معنی جایگاه پر از ستوران). موالوی سفلی (تاکستان سفلی). موالوی علیا (تاکستان علیا). موسی درق (درهً میشها یا دره نوعی فاخته یا دره نوعی مگس خونخوار گاوان). مولو (محل تاک انگور). میمونق (محل می یا میهمان یا سمت راست). مین باش (هزار کس، یا سرورهزار کس). حصارلو (دارای حصار). نرج آباد (نراوا، دارای نهر نیرومند). نصیرکندی (روستای فردی به نام نصیر). نوا (پای آب). ورجوی (کنار آب رودخانه). هرق (دارای بلندی و برج نگهبانی). هریس (فراخ چشمه). هیپیك بلاغی (محل چشمه پاک و خوب). یله قارشو علیا (بادگیر علیا). یله قارشوسفلی (بادگیر سفلی). یای شهری (محل سنگنان شهر روستایی كه با سنگ درست شده). ینگجه (محل جدید و کوچک یا محل یونجه).
با تشكر از برادر ارجمندم جواد مفرد كهلان محقق اساطیری ایران
منبع:http://farabiauoob.mihanblog.com
:: موضوعات مرتبط:
معانی اسامی اماکن و روستاهای شهرستان مراغه ,
,
:: برچسبها:
معانی ,
اسامی ,
اماکن ,
و روستاهای ,
شهرستان مراغه ,